هشت ماهگی
آخ که نمیدونی امروز چه روز خوبی بود از خواب پا شدی یکم ناز نازت کردم بعد که سرحال شدی رفتیم حموم و آب بازی بعد یواش یواش موهای خوشکلتو کوتاه کردم اونقد تو حمام خندیدم که بابا مهدی صدامون زد گفت چیزی شده چرا اینقد میخندی مامان جونم خیلی خوشکل شدی بعدم یه اسفند حسابی واست دودیدم ماشاءاله یادتون نره
رادین داره گوشت کبابی میخوره
نوش جان مامان جون الهی گوشت شه به تنت
*************************************
عاشق فیلم های خودت هسنی خیلی واسشون ذوق میکنی
تازه با دکمه های لب تاب یه جوری کار میکنی انگار واقعا داری کار میکنی
**********************************************
*.*نازتو قربون*.*
مامان جونم به مامان الی راستشو بگو قشنگیات به کی رفته ؟-دل بریات به کی رفیه؟
خوب معلوم دیگه این که پرسیدن نداره به مامانم
****************
اینم رادین و هدیه های عمو توحید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی